دوشنبه ۱۵ شهریور ۹۵ | ۰۵:۰۱ ۱۸ بازديد
سيدتقي كماليدبير علمي همايش ملي سواد رسانهاي و مسئوليت اجتماعيامروزه ملاحظات جديدي براي شناخت سطوح توسعه يافتگي جوامع و به تبع آن فردي و اجتماعي مطرح است. تحولات و تطورات زندگي بشر ما را ملزم ميكند گذشته را بخوانيم و آينده را بنويسيم. براي نيل به اين مهم بايد به دانش و مهارتهاي جديد مجهز شد. قدرت تفكر(تفكر محاسباتي) و شناختي و مديريت آن(مديريت بارشناختي) در عصري كه با انباشت اطلاعات و گسترش فناوريهاي ارتباطي و اطلاعاتي مواجه هستيم، از مؤلفههاي مهم توانمندسازي به شمار ميرود.«سواد رسانهاي و اطلاعاتي» بنياديترين سطح توانمندي براي زيستن در عصر جديد است. به اختصار و در رساترين تعريف، سواد رسانهاي و اطلاعاتي توانايي شناخت، فهم و درك مفاهيم و سياستهاي حاكم بر رسانهها و چگونگي مديريت فناوريهاي اطلاعاتي و ارتباطي و روش استفاده مناسب، هوشمندانه و منتقدانه از آنها است. امتداد اين توانايي امكان آفرينش و توليد را هم فراهم ميسازد. در دوره هاي زماني مختلف برخي منابع معيار سنجش ارزش اقتصادي و قدرت سياسي جوامع بود: طلا، نفت، صنعت و جمعيت. اما امروز جداي بر آنها فرهنگ جهاني و ارتباطات فراملي با محوريت اطلاعات و ارتباطات مبين قدرت و نفوذ جوامع است و بر همين اساس جامعهاي پلههاي توسعه و پيشرفت را با موفقيت طي ميكند كه شهروندان آن به سطوح بالايي از دسترسي به اطلاعات و توانمندي بهرهبرداري از آن رسيده باشند. محيط استعدادپرور شرايط مساعدي را براي فعاليتهاي ارتباطي و اطلاعاتي از سوي اجتماعات و جامعه مدني فراهم ميسازد. ظرفيتسازي به متن جامعه وارد ميشود و تحرك و پويايي را با توانمند كردن شهروندان محقق ميكند. به عبارتي ديگر جامعه دانايي محور، جامعهاي است كه در آن رسانهها و فناوريهاي اطلاعاتي و ارتباطي به صرف مطلع كردن مخاطبان از طريق اطلاعرساني اكتفا نكرده بلكه با توانافزايي و ظرفيتسازي آحاد مردم قدرت شناخت و نقد و نظر ميآفريند و در اين راستا الگوها و جريانهاي فكري، سياسي و مديريتي حاكم بر رسانه فهم ميشود. آفرينشي كه ميتواند به شكوفايي جامعه مدد رساند يعني توسعه و پيشرفت از طريق دانشافزايي، كارآفريني و ايجاد ثروت. ارزش افزوده يك جامعه محلي يا ملي از طريق اين مسير حاصل ميشود و در نهايت توسعه پايدار را رقم ميزند.تفكر محاسباتي به ما اين قدرت را ميدهد كه معناها، الگوها و روندها را بشناسيم و آنها را تحليل كنيم، زيرا در دنياي مملو از تغييرات پي در پي فهم پديدهها امري بايسته است. رهاورد تفكر محاسباتي متعدد است از جمله اينكه به ما كمك ميكند در مقابل رسانهها و حجم انبوه اطلاعات و پيامهايي كه مخابره ميشود، منفعل نبوده بلكه كنشگر باشيم. رفتار كنشگرانه مبتني بر ادراك است. هنگامي كه يك شهروند جامعه اطلاعاتي در ميان ابزارهاي فناورانه متعددي قرار ميگيرد، از اين ابزارها براي توسعه فردي و اجتماعي بهرهبرداري ميكند و نه اينكه مقهور شده و سرمايه فردي و زمانياش تحتالشعاع ابزارها و ماشينها پايمال شود. قدرت تفكر وجه تمايز انسان با ساير موجودات است. ماشينهاي هوشمند با هوش مصنوعي مديريت ميشوند. زبانهاي برنامهنويسي به زبان طبيعي گرايش پيدا ميكنند و تعاملات انسان و ماشين پديدار ميشود.انسانها نيز قبل از هر چيز بايد از هوش و توانمندي ذهني و فكري خود بهرهبرداري صحيح داشته باشند. مزيت انسان قدرت تفكر، هوشمندي و مديريت ذهن است.از سوي ديگر تكيه صرف به افزايش ابزارهاي فناورانه عامل توسعه يافتگي و مزيت رقابتي در فضاي رقابتي امروز نيست. مهم اين است كه چگونه اطلاعات بسياري كه از طريق رسانه ها و فن افزارها منتقل ميشود را به حد و متناسب با نياز خود دريافت كرده و بتوانيم آنها را مديريت كنيم. بيشك نميتوان جايگاه، نقش و تأثير رسانهها و فناوريهاي اطلاعاتي و ارتباطي را ناديده انگاشت. رسانهها در خدمت انسانها هستند براي توسعه يافتگي و تمدنسازي. هدايت و مديريت جريانهاي اطلاعاتي از حيث فردي، اجتماعي و حكومتي حائز اهميت است. مهمترين نهادي كه ميگويد در اطراف ما چه ميگذرد رسانهها هستند. اتفاقي كه در عمل در حال روي دادن است و در عرصه فناوري، مناسبات اجتماعي و رفتارهاي فردي در حال بروز است و در مسير آينده قرار دارد و پيوسته در حال تغيير و تحول است و به يك حالت باقي نميماند. رسانه نمايانگر مطالبات اقشار عمومي و صداي مردم است. امروز اين رسانهها در محتوا غني و در تنوع متعدد هستند. اگر از اين اصل تبعيت شود، رسانه قدرتمند ميشود چون مخاطب بيشتري را جذب ميكند. از اين رو است كه اين سئوال مطرح ميشود كه در فراگرد رسانهاي و در هر كنش ارتباطي آغازگر و پايان دهنده كيست؟ رسانهها گفتمانساز هستند يا رسانهها از گفتمان جامعه تأثير ميپذيرند! پيوند تنگاتنگي ميان رسانه، جامعه و فرهنگ آن برقرار است در نظريههاي رسانه از جمله به اين بحث پرداخته ميشود كه شروع فرايندهاي ارتباطي از سوي چه كسي است؟در نظريه برجسته سازي به مردم مي گويند كه به چه فكر كنيد و بنابر نيازسنجي خواسته هاي مردم در هر منطقه طرح بحث مي شود. رسانه بحث را به ميان مي اندازد (دامن مي زد) و يا از آن تأثير ميپذيرد. سواد رسانهاي به مخاطب و كاربر رسانهاي اين قابليت را ميدهد كه در اين فراگرد اسير نشود، بلكه هوشمندانه پيام را دريافت و درك كرده، كنشگري كند. ممكن است با اين پرسش روبرو شويم كه توسعه پايدار در دنياي احاطه شده با رسانهها، ماشينهاي هوشمند و فن افزارها چگونه دست مييابد و اساساً ارتباط سواد رسانهاي و توسعه پايدار در چيست؟ سواد محصول توانمندي است و كليد ورود به گستره توسعه (با تأكيد بر توسعه همه جانبه و پايدار) و توسعه انساني (عامل محوري و پايه توسعه) برآيند توانمندسازي. انواع سواد در ارتقاي كيفيت زندگي دخيل هستند و فرصت ساز و محرك پويايي و نشاط اجتماعات مردمي؛ واقعي يا مجازي! در دنياي رسانه اي شده، از دموكراسي تا سبك زندگي جاي جاي آن را رسانه ها احاطه كرده اند، پس نياز به مفاهمه با زبان و قواعد دستوري هستيم كه متناسب با اين فضا و شرايط است و آن چيزي نيست جز مقوله هاي توسعه و تمدن. انسان در مسير تمدن به توسعه مي رسد و مدنيت براي جامعه انسانها است كه در آن خرد، تعقل و تفكر نقش بنيادي دارد. جامعه اطلاعاتي تنها متكي به فناوري نيست، نبايد انسان از دستور كار خارج شود. رسانهها، صرفاً ابزار نيستند بلكه تلقي و فروكاست فناوري به ابزار امر غلطي است. فناوريها مبتني بر روشها و جريانها هستند. رسانهها نيز خود پاراديم و گفتمان محسوب مي شوند كه اساس آنها بر مدار مكاتب فكري است و در جذب، گرايش و جهت دهي مخاطبان نقش ايفا ميكنند. در جامعه اطلاعاتي، رسانه ها تعيين كننده جهت حركت به سمت توسعه و تعالي هستند يا بالعكس موجب اضمحلال، ركود و نابودي.از ديگر سو براي رسيدن به توسعه پايدار كه امري مستمر و مستدام است به همكاري و مشاركت احتياج داريم. زمانه به گونه اي است كه در بخش هاي مختلف اقتصادي، سياسي و فرهنگي فضاي تعامل، ارتباط و همكاري تسريع كننده دستيابي به اهداف دولت ها، شركت ها و گروه ها مي شود. اصل مهم همكاري و مشاركت در فضاي رقابتي موجود در زمينه اقتصاد با شكل گيري همكاري هاي ملي، منطقه اي و بين المللي مشهود است اما چرا در عرصه رسانه ها و خصوصاً مخاطبان و كاربران رسانه از اين موضوع غفلت مي شود؟! در اينجا است كه موضوع مسئوليت اجتماعي بنابر تاًكيد همكاري و مشاركت دولت، بخش خصوصي و جامعه مدني مطرح مي شود. ما در همه جوامع به تعامل و همكاري براي دغدغه هاي جمعي مشترك احتياج داريم. به اين شكل مي توان در مسير توسعه هماهنگي، همگرايي و هم افزايي را بوجود آورد.رسانه ها جامعه دلخواه را مورد بحث قرار مي دهند و از آن نيز تأثير براي تداوم مي گيرند. براي فهم جامعه شبكه اي بايد جهان را فهم كرد و سپس دوران مدرن را. در جامعه شبكه اي گسترش آگاهي و تلاش براي تسريع آن ضروري است. مهمترين، كوتاه ترين و كم هزينه ترين راه براي نزديك شدن به چنين جامعه «دسترسي» است، دسترسي به اطلاعات و دانش براي كارآفريني و خلق ثروت. اما همانطور كه بيان شد دسترسي به اطلاعات و فناوري ها بدون شناخت و قدرت تفكر و توان مديريتي مي تواند به ضد خود تبديل شده به جاي ارتقاي دانش و آگاهي بخشي، جهل و ناداني را سبب شود. دسترسي زماني مزيت و عامل توسعه يافتگي است كه با سواد رسانه اي و اطلاعاتي همراه شود. جامعه اي كه شهروندانش اطلاعات و دانش را به درستي دريافت كرده و به كار مي گيرند، به انسجام و توسعه اجتماعي رسيده، نيروها و استعدادهاي مردمي در مسير صحيح هدايت شده، رشد و توسعه اقتصادي ميسر مي شود. بايد دانست كه شناخت و آگاهي بخشي، كنشگري اجتماعي را براي توسعه يافتگي شكل مي دهد و در اين بين آنچه به وضوح روشن است اين است كه جامعه توسعه يافته قبل از هرچيز به توسعه انساني رسيده است و توسعه انساني با توانمندسازي از طريق سواد آموزي، دانش افزايي و مهارت يابي حاصل مي شود و امروزه سواد رسانه اي و اطلاعاتي مصداق مشخص سواد آموزي در عصري جديد با الزاماتي نوپديد است. |
|
برچسب ها:
زيستن,
در,
جامعه,
شبكهاي:,
سواد,
رسانهاي،,
توانمندسازي,
و,
توسعه,
پايدار,